کتابهای فارسی دوره متوسطه دوم، بخش جذابی با عنوان «گنج حکمت» دارد که در آن حکایتهای شیرین ادبیات فارسی بیان شده است. در بخش شوخی با «گنج حکمت» میخواهیم با این حکایات زیبای فارسی شوخی کنیم.
امروز هم قصد داریم سراغ حکایتی از شاعر بزرگ قرن نهم، جناب عبدالرحمن جامی برویم. این حکایت در کتاب «بهارستان» جامی آمده است. کتاب بهارستان، به زبان نثر نوشته شده است و بسیار شبیه با گلستان سعدی است. به گونه ای که برخی اعتقاد دارند این کتاب به تقلید از گلستان نوشته شده.
نخست اصل حکایت را بخوانیم:
همت
موری را دیدند که به زورمندی کمر بسته و ملخی را ده برابر خود برداشته. به تعجب گفتند: «این مور را ببینید که بار به این گرانی (سنگینی) چون میکشد؟»
مور چون این بشنید، بخندید و گفت: «مردان بار را به نیروی همّت و بازوی حمیّت کشند، به قوّت تن.»
فراصوت
موری را دیدند که به زورمندی کمر بسته و ملخی را ده برابر خود برداشته. به تعجب گفتند: «این مور را ببینید که بار به این گرانی (سنگینی) چون میکشد؟»
مور چون این بشنید، بخندید و گفت: «%#$%#$^$^%$^%$^%$&^&&^*#@#$&**&*%%$^»
یاران گفتند: «پس چرا این مورچه گستاخ جواب نمیدهد؟»
حکیم گفت: «بازه شنوایی انسان بین 20 هرتز تا 20 هزار هرتز است. و صدای مورچه فراصوت است و ما از شنیدن آن، ناتوانیم.»
یاران همگی ناله برآوردند و مورچه و ملخ را زیر پا له کردند و رفتند.
مور بیاعصاب
موری را دیدند که به زورمندی کمر بسته و ملخی را ده برابر خود برداشته. به تعجب گفتند: «این مور را ببینید که بار به این گرانی (سنگینی) چون میکشد؟»
مور چون این بشنید، گفت: «به جای این حرفهای مفت، بیایید یه کمک بدید کمرم شکست!»
یاران به سرعت به یاری مور شتافتند و فهمیدند که نباید سر به سر مورچههای بی اعصاب بگذارند.
مور بازرگانی!
موری را دیدند که به زورمندی کمر بسته و ملخی را ده برابر خود برداشته. به تعجب گفتند: «این مور را ببینید که بار به این گرانی (سنگینی) چون میکشد؟»
مور چون این بشنید، بخندید و گفت: «اینها همه از معجزه نوشیدنی انرژی زای رد بول است!»
جمله یاران بفهمیدند که وسط یک پیام بازرگانی هستند!
مور رد داده!
موری را دیدند که به زورمندی کمر بسته و ملخی را ده برابر خود برداشته. به تعجب گفتند: «این مور را ببینید که بار به این گرانی (سنگینی) چون میکشد؟»
مور چون این بشنید، گفت: «میازار موری که ملخ میکشد!»
یاران بگفتند: «داداش این دیالوگ واسه اینجا نبودا!»
مور گفت: «که جان دارد و جان شیرین خوش است!»
یاران فهمیدند که سنگینی ملخ، به مور فشار آورده است و رد داده است!
نیوتون یا کیلوگرم؟ مساله این است!
موری را دیدند که به زورمندی کمر بسته و ملخی را ده برابر خود برداشته. به تعجب گفتند: «این مور را ببینید که بار به این گرانی (سنگینی) چون میکشد؟»
مور چون این بشنید، بخندید و گفت: «ای نادانها! من و ملخ، هم وزن هستیم. شما وزن ملخ را به نیوتون حساب کرده اید و وزن من را به کیلوگرم! به همین خاطر فکر میکنید که ملخ، ده برابر من است.»
یاران همه جامه دریدند و با راهنمایی جناب جامی، پکیج فیزیک استاد نوری را تهیه کرده و مشکلات فیزیک خود را برطرف نمودند.
مور دلّال!
موری را دیدند که به زورمندی کمر بسته و ملخی را ده برابر خود برداشته. به تعجب گفتند: «این مور را ببینید که بار به این گرانی (سنگینی) چون میکشد؟»
مور چون این بشنید، ملخ را رها کرد و گفت: «ناموسا این ده برابر منه؟ پس به خاطر همینه من دیسک کمر گرفتم.»
بعد از آن، مورچه کار کردن را رها کرد و به مشاغل کاذب همچون دلالی دلار و سکه، روی آورد.
این آخریش عالی بود: مورچه کار کردن را رها کرد و به مشاغل کاذب همچون دلالی دلار و سکه، روی آورد.! 🤣🤣🤣
مورچه ها هم زرنگ شدن متاسفانه :))
من قرابت معنایی رو خیلی مشکل دارم لطفا همینجوری توضیح بدید شیرفهم شیم 😂😂😂
قرابت معنایی رو استاد فقط تو کلاسای خصوصی اش توضیح می ده :)))